حکایت جذاب گفتگوی یوسف و زلیخا هنگامی که زلیخا نمی توانست معاشقه یوسف را فراموش کند و او را در خود برانگیزانده بود، به او بیش از حد دلسوز شده بود. یوسف به زلیخا گفت: "جانم، من می دانم که شما به من علاقه دارید، اما ما باید از این احساس به عنوان خطایی فرار کنیم. ما نمی توانیم به این لذت تازه نفرین کنیم و باید از این احساس گرم و خوب خودداری کنیم."
زلیخا گفت: "ولی من از این حس عاشقانه مرحبا شده ام و نمی توانم از آن فرار کنم." یوسف به او خرد اخلاقی خود را نشان داد و گفت: "ما باید تغییری در زندگی خود ایجاد کنیم و به خاطر خدا دلسوزی هایمان را کنترل کنیم."
این حکایت دو نفر را نشان می دهد که چگونه با دلسوزی های شدید خود مقابله کردند و نشان می دهد که چگونه با خرد و اخلاق خود مواجهه کردند.
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت