رمان ارمیتا محسنی/پارت ششم/پست مدیر اصلی/رمان تو کپشن

راوی::فروشنده لباس سفید رو آوورد::فروشنده::بفرمایید عزیزم::ارمیتا::ممنون::مادر مرجان::ارمیتا جان برو تن بزن ببین چطوره::ارمیتا::چشم::راوی::ارمیتا لباس رو پوشید:/:ارمیتا/::مامااان..ماماان:/:مادر مرجان/::جانم پوشیدی مامان خوبه؟/ارمیتا/اره مامانی خوبه/مادر مرجان/مطمئن!/ارمیتا/بله مامان مطمئنم/ مادر مرجان خب خانم اینو برای ما حساب کنید/فروشنده/بله حتما رمز کارت؟/مادر مرجان/۳۱. ۳۴/فروشنده/بفرمایید/مادر مرجان/ خیلی ممنون خانم/فروشنده/خوش اومدین/راوی/ارمیتا و خاله مرجان خرید کردن و رفتند خونه__________/________خونه---------------------- مادر مرجان/ارمیتا خانم فردا میخوایم با ملی شون اینا بریم تفریح/ارمیتا/وای اخ جووووون/مادر مرجان/میخوام به غذای خوب درس کنم/ راوی/ارمیتا رفت سراغ بازی کردن و مادر مرجان هم رفت سراغ کارای خونه و بعد نشستن روی مبل/________________ روی مبل----------________مادر مرجان/ارمیتا جان رقص رو تمرین کردی مامانی/ارمیتا/بله مامان تمرین کردم فکر کنم دیگه وقت فیلبرداریه/مادر مرجان/اره عزیزم یکم دیگه تمرین کن بعد دیگه شروع میکنیم _______________پایان_______-------- اصکی ممنوع______ بزودی پارت هفتم-----------______ خب خب عزیزان پارت ششم تقدیم به نگاه گرمتون خوب بود دوست داشتی کامنت کن برام_____ ببخشید کم بود کار داشتم همینم بزور نوشتم پارت بعدی ایشاالله فردا