بدون تعارف با خانواده شهید اصلانی
ایثارگر بود و همراه برادرانش جبهه را درک کرده بود و دو برادرش در جبهه شهید شدند و یک برادر او جانباز اعصاب و روان بود که از ده سال پیش در حیاط منزلش یک اتاق برای او ساخته و پرستارش بود... هیچگاه رابطه او با مردم عوض نشد. این چنین که مردم با شنیدن خبر شهادتش در مسجد و مقابل منزل او جمع شدند و اشک ریختند.... جوان ها برایش مهم بودند و برای آنها وقت می گذاشت... سه شنبه شب در مسجد محل، سفره افطاری برای نیازمندان پهن کرده بود. همسرش در حال تدارک افطاری. بود که خبر شهادت حاجی را به او دادند...
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت