خلاصه داستان: غلام و مرتضی می‌خواهند سیاوش را پیدا کنند که پول‌های شرط‌بندی را از او پس بگیرند. آن ها با کمک ابی می فهمند سیاوش به استانبول رفته است و حالا باید راهی برای رفتن به ترکیه پیدا کنند...

پاسخ به

×