فیک تهیونگ «راهبه» قسمت ¹
از زبان ا/ت امروز صبح یکم دیرتر از خواب بلند شدم صبحونه نخوردم و بجاش صبحونه مو تو مدرسه بجای تقذیه خوردم هوا خیلی سرد بود و من فقط یه تیشرت یه دامن یه ساپورت و سیوشرت بنفش پوشیده بودماز خونه تا مدرسه خیلی راهه همه ی اهالی روستا دانشجو ها و دبیرستان ها به همین مدرسه میرفتن اما معلم من از اینجا رفته بود و من تویه کلاس داشتم میرفتم که اوفتادم تو یه گودال کوچیک اما یه پسر بلندم کرد همکلاسیمم بود
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت