مانگای

سلام کیوتا با معرفی یه کتاب انگلیسی اومدم خدمتتون این کتاب داستان انیمه ای خیلی قشنگ بود گفتم معرفی کنم ⁦(⁰⁰)⁩ مانگای I want to eat your pancreas شروع کردیم هرروز یکی از اون کارها رو باهم انجام میدادیم و لیست یکی یکی تیک میخورد.. اوایل خوشحال بودم که دوست جدیدی دارم اما کم کم اتفاقی افتاد که حتی تصورش هم برام غیر ممکن بود.. من عاشق شدم! باورم نمیشد، منی که کمترین حسی به دخترها نداشتم، حالا عاشق شده بودم، اون هم نه یک دختر عادی، عاشق دختری شدم که زمان زیادی برای زنده بودن نداشت و داشت میمرد باید سعی میکردم نجاتش بدم، باید با دکترها حرف میزدم و آزمایش های جدیدتری رو امتحان میکردیم، نمیتونستم اجازه بدم اولین و تنها عشق زندگیم بمیره، اما از پسش برمیومدم..؟ میتونستم جون دختری که عاشقش شدم رو نجات بدم یا فقط باید تسلیم سرنوشت میشدم وسعی میکردم روزهای باقی مونده رو براش شیرین تر بکنم..؟