عشق واقعی
پارت ۱۲
دیانا : ساعت ۲ بود ارسلان دیدم داره با گوشیش بازی می کنه ... ارسلان
ارسلان: بله
دیانا : نمیخوای بخوابی
ارسلان: نه
دیانا : چرا
ارسلان:چون خوابم نمیبره
دیانا: باش
ارسلان: دیانا
دیانا: بله
ارسلان: امشب پارتی میخوای بریم
دیانا: ارسلان چی داری میگی حالت خوبه
ارسلان : ترخدا
دیانا : ارسلان انقدر حرف زد راضی شدم لباسام پوشیدم رفتیم یه جایی بود که دخترا و پسرا باهم میرقصیدن من رفتم یجا نشستم ارسلان هم اومد .... ارسلان من دوست ندارم اینجا باشم
ارسلان: عادت می کنی
دیانا : یهو ممد دیدم رفتم پیشش
ممد : سلام عشقم
دیانا: سلام قوربونت برم
ممد : آبمیوه بخور
دیانا : من آلبالو دوست ندارم
ممد : بخور زندگیم
دیانا : نمیدونستم چیه خوردم چند دقیقه ای حالم خوب نبود
ممد : عشقم یه لحظه بیا
دیانا : باهاش رفتم بردم داخل بالکن
ممد : عشقم
دیانا : جونم
ممد : چشاتو ببند
دیانا : چشامو بستم که یهو گرمی لباش روی لبام حس کردم نفهمیدم چیشد که یهو منم باهاش ادامه دادم
ارسلان: داشتم راه میرفتم که یهو دیانا با یه پسره ای دیدم ... خب ادامه بدید
دیانا: ارسلان اومد منم ترسیدم سرمو بردم پایین
ارسلان: منم عاشق دیانا نمیتونستم اینجوری ببینمش ... دیانا زود باش بریم خونه
دیانا: رفتیم خونه لباسام پوشیدم نشستم رو مبل
ارسلان: دیانا
دیانا : با استرس... بله
ارسلان: بیا پیشم
دیانا: رفتم تو اتاق پیشش ... بله
ارسلان: من تورو طلاق نمیدم
دیانا : ولی
ارسلان: ولی نداریم من طلاق نمیدم
دیانا: ولی من عاشق ممدم
ارسلان: گوه خوردی که عاشقشی
دیانا: .....
بچه ادیت ویدیو با خودم دوست دارین خودم دیگه ادیت بزنم
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت