قصه ی حضرت رقیه س _ عبدالرضااحمدی

اتل متل خرابهاینجا یه بچه خوابههم بدنش کبودههم جگرش کبابه...اتل متل اسیریسیلی و سربه زیریکی تا حالا شنیده؟سه سالگی و پیری...اتل متل سه سالهاین همه آه و نالهاین دختر از ضعیفیهنوز یه پا نهاله...اتل متل بیابونکویر و دشت و هامونبس که پیاده رفتیمتاول زده پاهامون...اتل متل بهونهبابا چه مهربونهوقتی دلم میگیرهبرام قرآن می خونه...اتل متل گل یاسمهر و وفا و احساسدلم گرفته امشببه یاد عمو عباس...اتل متل یتیمیخدا، چقدر کریمیدادی بهم تو غربتیه عمه‌ی صمیمی...اتل متل شب و تبسینه ز غم لبالبدلم میسوزه خیلیبه حال عمه زینب...اتل متل چه خوب شدبالاخره غروب شدقسمت عمه امروزتوهین و سنگ و چوب شد...اتل متل سه روزهعمه گرفته روزهعمه چقدر غریبهخیلی دلم می سوزه...اتل متل خبردارتو چنگ دشمن انگارمثل یه شیر زخمیعمه شده گرفتار...
ویدیوهای مرتبط