آغوشت خیالم را آسوده می کند
چسبیده ام
به ساحلی آرام...!
نه صدای موج دریا مرا شاد می کند
نه صدای مرغان این حوالی،
منتظرم تو مرا صدا بزنی...!
گرمای تنت خستگی ام را از تنم آب می کند.
و خوابم می برد...
خوب می دانم،
صبح که چشمانم باز شوند، خواهم پرسید:
کجای این جهان خوابیده ام؟
چرا در یادم
هیچ حادثه ای مرا لمس نمی کند؟
کلافه ام!
مرا صدا بزن...
تا خاطرم باز گردد،
تمام آن شب
که تو را بوسیده ام...
instagram:@mehdiafshari
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت