پدربزرگ من درحالی فوت کرد که آلزایمر داشت و وخامت حالش هم به حدی بود که نه تنها آدرس خونهش رو یادش میرفت و همش گم می شد، بلکه حتی اسم بچه هاش رو یادش نبود و دستشوییش رو نمیگفت. بدترین صحنه وقتی بود که دستشوییش رو هنگامی یادش میومد که دیگه کارش رو ناخواسته انجام داده بود و فکر هم می کرد که باید بره دستشویی. برای همین خودش رو کشان کشان، می کشوند سمت دستشویی اما وقتی به دیوار یا صندلی چیزی برخورد می کرد، زور میزد که بره جلو اما نمی تونست و شروع به ناله های سهمگین و بدی می کرد که دل آدم رو به درد می آورد.
این ویدیو تقدیم به تمام آلزایمری و خانواده هاشون
سکانس هایی از فیلم «جدایی نادر از سیمین» به بهانه روز جهانی آلزایمر
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت