غزل 374 - حافظ - بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم، فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم، اگر غم لشکر انگیزد که خون ِ عاشقان ریزد، من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم، شراب ِ ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم، نسیم ِ عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم، چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش، که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم!
ویدیوهای مرتبط