این خانه سرد است
.
مارد هربار که درباره تک دخترش صحبت می کرد بغضش می ترکید
.
از اجاق گازی که با همه خطرش مجبور است روشن کند تا خانه اندکی گرمتر بماند
.
یا جای خوابی که بخاطر کمی بیشتر گرم شدن کنار گاز آشپزخانه می انداخت
.
از دیوار نم گرفته اتاق ها و شیشه کوتاهی که بعلت نداری دست آخر از پشت بام پیدا کرده بود و با کمی گچ وصله و پینه به در وصل کرده بود
.
از غم نداشتن و نداشتن و نداشتن
.
امسال تا یلدا قرارمان این است که خانه آنها که میشناسیم را گرم کنیم تا زمستان را مثل فرزندانمان در آرامش و گرما سپری کنند
.
۶۱۰۴۳۳۷۷۲۸۱۰۷۸۹۵
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت