رمان هیاهو ؛ اردیایی ؛ پارت ۱۲۱

•هیاهو..! •پارت‌صدوبیستویکم..! •• جلو در خونه ترمز زد اما درو قفل کرد و گفت.. -نمیخوام ازم دلخور باشی..مغذرت خواهیم کردم..نازتو بکشم یا خودت اشتی؟ رومو کردم اونور و گفتم.. -فعلا قهرم.. -دیانا خانم تا اشتی نکنی نمیزارم بری! هیچی نگفتم و دست به سینه به جلوم خیره شدم..سرشو کرد تو گوشیش و اهنگی گذاشت..صدا ضبطو زیاد کرد..خیلی زیاد..جیغی زدم و یکم کمش کردم..! -وای برو جلو تر اینجا همسایهامون میشنون..! از صدام که با خنده بود لبخندی زد و گفت.. -چشمممم..جلو تر هم میریم! سرکوچمون وایساد و اهنگو زیاد کرد..حواسمو دادم به اهنگ که با صدایه نوش‌آفرین با اهنگ اشتی اشتی رو به رو شدم..! گوشیشو به عنوان میکروفت گرفت جلو دهنش و گفت؛ -حالا ازم رنجیدی..رفتی از من بریدی!..دیگه تو قهری با من..جوابمو نمیدی! سری گوشیمو دراوردم و ازش ویدیو گرفتم..نشسته شونشو تکون میداد و میخوند..! -عزیزم اشتی اشتی..بگو مگه دوستم نداشتی..چرا رفتی تنهام گذاشتی؟!... خندیدم و ویدیو رو قطع کردم..دوباره زدم ویدیو و خودمم باهاش بلند بلند میخوندم..اونم شونهاشو میلرزوند و میخوند..خیلی یهویی از گوشی دیدم نگاهش قفله بهم..برگشتم نگاهش کردم که یهویی گونمو بوسید..با ناز رومو کردم اونور و گفتم.. -اشتیه اشتی! با حالت خوشحالی الکی جیغ زد و گفت.. -بابا باریک‌الله..ارسلان تو کِی انقدر خفن شدی..هوووو..خدایا..فکر کردم حالا تا دوسال قهری..! -اولا که فردا عروسیه اقایه خفن..دومن زود خر شدم..! با شنیدن عروسی لبخند رو لبش خوش شد..یکم نگام کرد و سریع گفت؛ -گور پدرش.. -خوبی؟! -اره..اول فکر کردم ناراحت شدم..اما..نه اوکیم..من خودم میخوام زن بگیرم..چرا باید به اون فکر کنم؟! پوکر نگاهش کردم و گفتم.. -زنت کجا بود؟! (دیانا خانم پا نمیده.!) ‌ •توهیاهوی‌نگات‌هی‌خودموگم‌میکنم..!