فیک..(we are just friends)part:6

بدون حرفی میرم سراغ پارت 6:) خب.. رفتیم زیر پتو و سر به خواب زدیم. مامانم اومد تو خونه چند تا دارو برداشت و دوباره رفت خونه ی خالم. سرمو از زیر پتو بالا آوردم که دیدم دون تو کمده.. ملورین:اسب..گمشو بیا مامان رفت- دون:عصاب ندارم میام با میله میزنم تو دهنت- ملورین:باش بابا من فردا کار دارم بگیرید بخوابید تهیونگ تو هم گوشیمو بده- تهیونگ در حال باز کردن رمز گوشی- ملورین:تهیونگ. ته:باشه باشه.. صبح؛از زبان تهیونگ؛ از خواب بیدار شدم..ساعتو با گوشی چک کردم ساعت 8:00بود. از تخت پایین اومدمو و رفتم سمت دستشویی..صورتو شستم و لباسمو پوشیدم. روی زمین نشستم و به ملورین خیره شدم..خیلی خوشگل بود؛اروم صداش زدم.. چشماشو آروم باش کرد و از سرجاش پاشد و بدون حرفی سمت دستشویی رفت. میدونستم صبا اخلاقش زیر صفره پس سر به سرش نزاشتم؛دون یهو از در پرید تو. دون:ملو کو؟یا ابلفض کشتیش بعدش خوردیش؟نکنه مرده؟ ته:میخنده-دیوونه ای پسر..بیدار شد رفت دستشویی. دون:اها..بیا پایین مامان صبحونه درست کرده. ته:داشتم میرفتم که یچیزی محکم خورد بهم- ملو:کوری مرتیکه؟؟ته:تو خوردی به من گربه ی چموش بعد من کورم؟ ملورین:برو گمشو عصاب مصاب تو یکی و ندارم..ته:همچین منم عاشق توی عجوزه نیستم. دون:صداتون تا پایینن میاددد- تهیونگ رفت و ملورین موهاشو شونه کرد و لباس فرمشو پوشید و آرایش خیلی کمی کرد و رفت پایین. مادر ملورین(رینا):تهیونگ پسرم..چخبر؟ تهیونگ:ممنون خاله..شما خوبید؟ رینا:بد نیستم..مادرت خوبه؟ته:خوبه ممنون. ملورین از سر میز پا میشه و کولشو میزاره رو دوشش-من میرم.تو مدرسه میبینمتون..خدافظ مامان. رینا:خدافظ دخترم مراقب باش..ملورین:باش..ته:صب کن منم بیام میرسونمت..ملو:خا منتظرم. سوار ماشین میشن و ... پرش زمانی. وسط کلاس زبان بودیم..معلم زبانمون مرد جوونی بود که خیلی اروم و با حوصله درس میداد؛ با حس کردن دستی رو شونم یهو پریدم و فهمیدم آناست.. آنا:ملو الو کجایی؟زنگ خورده..بیا بریم حیاط . ملو:ببخشید..من تو کلاس کار دارم تو برو..آنا:باشه من رفتم..میبینمت؛ ,,,,,, رفتم پیش کوک و پیشش نشستم..آروم کتابم رو باز کردم و شروع به خوندنش کردم. کوک:ملو..خوبی؟..ملورین:خوبم..میخواستم بگم دیشب نتونستم جوابتو بدم بخاطر یه الدنگ. کوک:اشکالی نداره..امروز میای دیگه؟ملو:آره..میام..پس میبینمت..کوک:خوبه..میبینمت.. داشتم از روی نیمکت بلند میشدم که تهیونگ اومد تو کلاس..چش غره ای زد و کنار کوک نشست. رفتم توی سرویس مدرسه و درو بستم-به دیوار تکیه دادم و از تو جیبم تیغمو بیرون اوردم. خیلی آروم روی دستم خط مینداختم و لبخند میزدم.. آستبن لباسمو پایین کشیدمو از سرویس بیرون اومدمو و تو آینه نگاه کردم. ملورین:میدونستی ازت متنفرم؟.. از سرویس بیرون اومدم و رفتم سر کلاس و با شخصی برخورد کردم و تعادلمو از دست دادمو داشتم می افتادم که بعدش..؛ * سو حالم خیلی خوش نبود ولی گفتم پارت بدم چیزی ازم کم نمیشه. اول از همه خوشحال و مهم تر از همه سلامت باشید. بدرود.

ژانر:

پاسخ به

×