فساد، جرم ساختار و قدرت است/ رقیب انتخاباتی نمی تواند مجری مبارزه با فساد باشد

علی صابری‌تولایی، استادیار حقوق جزا و جرم‌شناسی دانشگاه امام‌صادق(ع) در برنامه تلویزیونی زاویه 25 آبان 1398 درباره آسیب‌شناسی صریح و واقع‌بینانه مبارزه با فساد، اظهار داشت: شاخه‌ای از جرم‌شناسی تحت عنوان جرم‌شناسی یقه‌سفیدها که حدود ۴ دهه است پرداخت جدی به بزه کاری‌های خاص فسادی دارد، معتقد است که جرمین و بزه‌کاران فساد با سایر بزه‌کاران متفاوت هستند، بنابراین یک دسته‌بندی کلی دارد. مهم‌ترین ویژگی این بزه‌کاران، ظرفیت بالای مجرمانه آنها است و این ظرفیت ناشی از یک خصیصه شخصیتی مهم است که به انطباق‌پذیری بالا از آن یاد می‌شود. مجرمین یقه‌سفید درجه بالایی از انطباق‌پذیری با آداب اجتماعی، عرف، قواعد و به خصوص قوانین رسمی دارند. این ویژگی مهم آنها است؛ برعکس بزه‌کاران عادی و خرد. این مهم‌ترین نکته‌ای است که باید در مورد جرم و فساد بدانیم. جرم فساد بیش از هر جرم دیگری با قانون پیوند دارد و نتیجه می‌گیرند که جرم فساد، جرم ساختار است. بزه‌کاری فساد، بزه‌کاری پیوندیافته با قدرت سیاسی است. قانون هم ابزار فساد می‌شود و هم فساد اساسا خود قانون می‌سازد. هر آنچه که برای محترم شدن لازم است را مفسد اقتصادی دارد، دقیقا برعکس دله‌دزد. دله‌دزد نه مثل مردم لباس می‌پوشد و نه ادبیاتی مثل سایر مردم دارد و احترامی هم نزد مردم ندارد. موادفروش نزد مردم احترام ندارد. اما مجرم یقه‌سفید و مفسد اقتصادی دقیقا این ویژگی را دارد که هم‌رنگ بقیه است و تمام ویژگی‌هایی که یک فرد را محترم می‌کند، در جامعه دارد. برای مثال، در جامعه مجرم یقه‌سفید عبادات خود را برجای می‌آورد، در محافل مذهبی به راحتی شرکت می‌کند. یک دوست هیاتی مذهبی پروپاقرص داردو همیشه تسبیح به دست دارد و هر آنچه که لازم است برای احترام به دست آوردن، او دارد. مبارزه با مفاسد با سه سختی همراه است؛ اول این‌که افکارعمومی به سختی با این مبارزه همراهی می‌کند؛ به علت این‌که طرف مبارزه شما یک شخص ظاهرا محترم است. یک فردی است که تمام شاخصه‌های یک شخص محترم در جامعه را دارد، جایگاه اجتماعی بسیار بالایی دارد. برای مثال، فردی است که به او رای داده‌ایم و یا با او رابطه عاطفی بالایی داشتیم. دوم این‌که مبارزه با مفاسد با مقاومت سیاسی همراه است، زیرا مجرم فساد در پیوند با قدرت است. سوم این‌که برای مبارزه با فساد ما قانون نداریم؛ اتفاقا باید با قانون مبارزه کرد، چون فساد قانون ایجاد کرده و خود را با تمام قوانین منطبق کرده است. خیلی اگر تخفیف داشته باشد و انصاف داشته باشد، قانون را دور زده یا از خلاءهای قانونی استفاده کرده است. برنامه مبارزه با فساد، چهار ویژگی مهم را باید داشته باشد؛ اول این‌که باید از عزم سیاسی صادقانه شروع شود، چون فساد جرم قدرت است، قدرت باید عزم جدی برای مبارزه با آن داشته باشد. تا زمانی که قدرت عزمی ندارد و به این نتیجه نرسیده که با فساد مبارزه کند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. صادقانه بودن این عزم با بی‌طرفی روشن می‌شود. هیچ انتصابی به هیچ حزب سیاسی و هیچ دعوا و زد و خورد و مناقشه سیاسی نباید داشته باشد. مجری مبارزه با فساد لااقل در نظر مردم باید بی‌طرف باشد. هیچ انتصابی به هیچ حزب سیاسی نداشته باشد. من هیچ وقت نمی‌توانم یک رقیب انتخاباتی را مجری مبارزه با فساد بدانم. هیچ‌وقت نمی‌توانم یک حزب را که دعواها و مناقشات سیاسی دارد را مجری مبارزه با فساد بدانم، زیرا اگر عزم صادقانه وجود داشته باشد، هیچ‌گاه این عزم صادقانه نخواهد بود و بلافاصله متهم به مجادله و زد و خورد سیاسی و انتقام‌گیری و تسویه‌حساب می‌شود. این شرط اول یک پروژه سالم مبارزه با فساد است. دوم این‌که هر پروژه مبارزه با فساد باید نظریه داشته باشد و نیاز به دانش دارد. مهم‌تر از همه، نظریه حکمرانی داشته باشد. سوم این‌که پروژه مبارزه با فساد باید راهبرد داشته باشد. مهم‌ترین راهبرد، راهبرد پیشگیرانه است. به نظر می‌رسد دو اهرم شفافیت و افشاگری برای راهبرد پیشگیری لازم است. البته معتقدم به شفافیت خیلی نمی‌شود امیدوار بود و باید به نظارت اجتماعی، ولو این‌که نام آن افشاگری گذاشته شود، امیدوار باشیم. همچنین راهبرد پسینی باید وجود داشته باشد؛ در مرحله محاکمه و دادرسی و مواجهه قانونی با فساد. برنامه دادرسی باید اعتمادساز باشد و تکلیف خود را با قانونی بودن فساد حل کند. مجری پروژه مبارزه با فساد هیچ‌گاه نمی‌تواند بگوید من همه قوانین را می‌خواهم اجرا کنم و مبارزه با فساد هم داشته باشم. مبارزه با فساد نمی‌تواند در چارچوب قانون محقق شود. دادرسی نیز باید عادلانه باشد؛ در غیر این صورت اعتمادساز نخواهد بود. چهارم این‌که نیروی انسانی مناسب برای مبارزه با فساد لازم است. اقلا در محاکم و در دادرسی نیروی انسانی مناسبی باید در خط مقدم مبارزه با فساد بایستد.