اوضاع کرونائی

از کرونا دلخور و زندانیم ابر سیاه شب ظلمانیم خشم فروخورده ای از دشمنان خون به دل از جهلم و نادانیم آمده است فصل بهاران ؟ که چی؟ من یخ و بوران زمستانیم از گل و از بزم طبیعت نگو گمشده در وادی حیرانیم مثل مسلسل برسد حادثه سیبل تک لشکر کیهانیم گر دو سه روزی نشود حمله ای جشن و خیابان چراغانیم