فریاد برداشتم: «- شد آن زمانه که بر مسیحِ مصلوبِ خویش به مویه می‌نشستید که اکنون هر زن مریمی‌ست و هر مریم را عیسایی بر صلیب است، بی تاجِ خار و صلیب و جُل جُتا بی پیلات و قاضیان و دیوانِ عدالت.- عیسایانی همه هم‌سرنوشت عیسایانی یکدست با جامه‌ها همه یکدست و با پاپوش‌ها و پاپیچ‌هایی یکدست – هم بدان قرار – و نان و شوربایی به تساوی [که برابری، میراثِ گرانبهایِ تبارِ انسان است، آری!]

پاسخ به

×