اصل انتروپیک یا اصل انسان‌نگر Anthropic Principle راه حلی است که برای برخی از سؤالات بی‌پاسخ و بنیادی علم مطرح می‌شود. در پاسخ به این سؤال که چرا جهان اینطور هست که ما درک می‌کنیم بطور ساده پاسخ داده می‌شود که چون جهان برای پیدایش انسان اینطور تنظیم شده است. اما آیا این اصل، یک اصل علمی است؟ چه کاربردهای عملی در فیزیک دارد؟ این اصل چه ارتباطی با چندجهانی multiverse دارد؟ پروفسور سابینه هاسنفلدر به تشریح این موضوعات می‌پردازد. نقل از دانش و اندیشه @Knowledge_And_Thought اصل انسان نگر اصل انسان نگر یا anthropic principle یک تعمق فلسفی ست که چنین بر می نهد که بعضی ثابت های جهانی، همچون ثابت های فیزیکی، به گونه ای هستند که به رخداد حیات هوشمند بروی کره زمین اجازه پدید آمدن می دهند. اصل انسان نگر از زمانی بسیار دور مورد بحث فلاسفه بوده اما از اولین کسانی که در دنیای مدرن، این اصل را مطرح کرد، الفرد راسل والاس، شریک چارلز داروین در وضع تئوری فرگشت با انتخاب طبیعی بود. او از پیچیدگی و خصوصیات دیگر محیط زیست نتیجه می گرفت که همه اینها برای وقوع نوع بشر لازم و از پیش آماده شده بوده. او بر خلاف داروین، معتقد بود که همه این ها، ناشی از یک رشته اتفاق نبوده و می بایست نقشه بزرگتری در میان باشد. ایرادی که به والاس وارد می شود این است که نوع بشر را، عالی ترین شکل حیات، و بالاترین هنر خلقت می بیند. اما اصل انسان نگر، لزوما چیزی درباره طراحی هوشمند (Intelligent Design)نمی گوید. بعد تر، این رابرت دیک بود که در ۱۹۶۱ نوشت شرایط کنونی هستی، به مانند گذشته و آینده اش، ناسازگار با حیات نیست. البته چنین حرفی به خودی خود معنای خاصی ندارد چون پیش بینی نمی کند: اینکه اکنون شرایط هستی، با حیات سازگار است و ما حیات را مشاهده می کنیم، قاعدتا نبایستی شگفتی آفرین باشد. برندن کارتر اولین کسی بود که در ۱۹۷۳ از اصطلاح اصل انسان نگر استفاده کرد.او اصل انسان نگر را به دو گونه تعریف می کرد. اصل انسان نگر ضعیف: ما می بایست این موضوع را بپذیریم که جای و زمان ما در هستی، به گونه ای ست که امکان رخداد حیات هوشمند را می دهد. اصل انسان نگر قوی: هستی، و ثابت هایی که آن را می سازند بایستی به گونه ای باشند که خلقت موجوداتی هوشمند که توانایی نظاره ش را دارند را ممکن کند. با اله

پاسخ به

×