در این سرای بی کسی ، کسی به در نمی زند

در این سرای بی کسی ، کسی به در نمی زند درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زندبه دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی زندیکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُندکسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زندنشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سواردریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زندگذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غمیک صلای آشنا به رهگذر نمی زنددل خراب من دگر خراب تر نمی شودکه خنجر غمت از این خراب تر نمی زند!چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند!نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاستاگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
ویدیوهای مرتبط