کودکان خیابانی - زنده یاد ناصر عبدالهی

دو تا چشم بی تکلف یه صدای خشک زخمی یه نگاه بی ستاره دو تا دست پینه بسته دو تا پای خرد و خسته که دیگه رمق نداره ازسر صبح تادل شب می پیچه صدای گاری تو گوش کر خیابون توی گرما زیر آفتاب توی سرما زیر بارون سر چهار راه دورمیدون میخوام از شما بخونم شما که غریبه هستید پیش چشم آشناها ازهمیشه تا همیشه دستاتونو هدیه کردین به نگاه سرد ماها پیشتون مثل یه بره است سر به زیر و رام و آروم دنیا با اون همه گرگیش توی این معرکه میدون کوچیکه قد یه کوچه با نهایت بزرگیش توی مشتتون اسیره مثل بازیچه کوکی که تو دست این واونه اگه مرد