برادران علی(ع) (استاد علی صفایی حائری)

برادران علی(ع) (استاد علی صفایی حائری) این خصوصیت در برادران علی بودتو راه که آمدند، منتظر امکان نیستند رکب الطریقسوار راه می شوند مرکب این ها این نیست که حالا در راه هستیم یک مرکبی یک امکاناتی یک شکلاتی هم به ما بدهند مامانمان هم بیاید مثلا آبی پشت سرمان بریزد،نانی هم برایمان زیر بغلمان بگذارد،بوسی هم از پیشانیمان بکندبعد دوتا دعا برایمان بکندنه تو راه دیگر نمی مانندلاَ تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِاگر تو راه ماندی و منتظر بقیه ماندی منتظر یاران ماندی این از اخوت علی دور است همین اندازه کم میاوریدر جنگ خیبر هست که حضرت [علی] (علیه السلام) چشمشان درد می کندو حضرت [رسول] (صلوات الله علیه و آله) بعد از اینکه فرماندهانی هستندحتی ابوبکر هست عمر هست دیگران از اصحاب رفتند و جنگیدند و برگشتند حضرت [رسول] (صلوات الله علیه و آله) می گوینداعطِینَّ الرّایةَ غَدا رَجُلاً یحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ، ویحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُمن فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که او، خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول، او را دوست دارندمی گویند یکی از مواردی که خود آن بزرگان قوم گفته بودند: ما دوست داشتیم در آن روز همه ی دنیا را می دادیم و این افتخار به ما روی می آوردخوشحال هم بودند این که علی(علیه السلام) نیست و طبیعتا این باز بر سر غیر از علی(علیه السلام) خواهد نشستعلی(علیه السلام) چشمشان درد می کرده، ارمد بودند چشم درد داشتند در مدینه بودندتا اینکه روز بعد می آیند حضرت سوال می کنند همه ی این ها هی سر می کشیدند تا حضرت ببیند آن ها را بهشان بدهد ولی خب تجربه کردید ترس را دیدید فرار را داشتید با این وضع هی سر می آوردند در چشم حضرت رسول که پرچم را بگیرند حضرت می فرمایند علی کجاست می گویند مدینه است می آورند علی را می گویند آمدچشمش درد می کند حضرت بر چشم او دستی می کشندوقتی که به او پرچم را می سپارند عجیب است می گویند منتظر نشد علی که حتی یارانشان برسند و باهش جمع بشوند حرکت کرد هنوز آخرین نیرو های علی با او نیامده بودند که در قلعه کنده شده بود رکب الطریق
ویدیوهای مرتبط