قدیر آدالی سرکمیسر در شعبه جرایم سازمان یافته در اداره پلیس استانبول است. لحظهای که همسر و دخترش را در اقدامی تروریستی از دست میدهد، زندگی خانوادگی شاد وی از بین میرود. او که از آنچه اتفاق افتاده بود بسیار احساس گناه میکرد و از این باخت رنج میبرد، تصمیم گرفت به زندگی خود پایان دهد. بدون آنکه متوجه شود، فاجعهای به بار میآورد که مسیر زندگی چهار نفر را تغییر میدهد. چهار اتومبیل، چهار نفر، چهار زندگی، چهار سرنوشت با هم برخورد میکنند. در یکی از اتومبیلها دوست دوران کودکی او زینب قرار دارد که وی با او در یک یتیمخانه بزرگ شده و حتی در آستانه ازدواج است اما او به دلیل تمایل قدیر برای کار در پلیس از این کار امتناع میورزد زیرا پدرش افسر پلیسی بود که در حین انجام وظیفه کشته شد. در عوض قدیر با یکی دیگر از دوستان آنها از یتیمخانه، به نام آسلی ازدواج میکند. زینب با گالیپ تونچ ازدواج میکند و به عنوان مدیر بانک شروع به کار میکند و دختری به نام آیلین به دنیا میآورد، اما گالیپ بدهکار اوباش ولی است که به دلیل فرار گالیپ از ترکیه، دخترش آیلین را میرباید و از زینب میخواهد بدهیهای شوهرش را پرداخت کند. و به همین منظور بانکی را که در آن کار میکند غارت میکند. وی پس از دستگیری برای نجات دخترش از قدیر کمک میخواهد. در اتومبیل دیگری، وکیل زینب، جمره گور، دختر وکیل ولی، سلیم قرار دارد که با دمیر نامزد شدهاست، او در حال خیانت به جمره با همسر پدر او، بلما است، که فیلم آن توسط سارقانی که خانه جمره را دزدیدند ضبط شد، یکی از آنها کرم، دوست قدیر که در اتومبیل چهارم بود با چاقو او را زد. شریک کرم، یعقوب از این ضبط برای سیاهنمایی دمیر و بلما استفاده میکند. FilmKadeh

پاسخ به

×