کاش روزی آدمی در سفر کردن بود.. رادیو گویان (دکلمه: سجاد کرمی نامیوندی)

#سفر_یا_خوبه_یا_عالیه یک‌جایی خواندم: کاش رزق آدمی در سفر کردن بود و عجیب به آن فکر کردم و عجیب آن را دوست داشتم. واقعا کاش می‌شد سفر کرد و از هر لحظه‌ی زیستن لذت برد و جای جای جهان را دید و نگران امرار معاش هم نبود! کاش می‌شد هرچه دورتر شد و به مکان‌های ندیده و شهرهای نرفته سفر کرد و آدم‌های غریبه‌ی بیشتری را دید و به خانه‌های فرسوده‌ی بیشتری نگاه کرد و داستان‌های شگفت‌انگیز بیشتری شنید و دائما شگفت‌زده بود. کاش می‌شد هیچ‌جایی نماند و همیشه بار سفر را بست و از همه جا بیرون زد و با همه‌کس وداع کرد و به هیچ چیز و هیچ‌کس و هیچ‌جایی تعلق نداشت! واقعا کاش رزق و روزی آدمی در سفر کردن و نماندن و دائما کوچ کردن بود. رنج است که آدمی دوست داشته‌باشد که برود و سفر کند و دور شود اما نشود و آنقدر ریشه دوانده‌باشد تمام این سال‌ها و آنقدر این‌سال‌ها ریشه دوانده‌باشند در او که هربار که قصد رفتن کرد، به جایی و کسی و مسئولیتی گیر کند آموزش گویندگی و فن بیان گویان رسانه