درس‌گفتارِ حافظ‌شناسیِ استاد مهدیِ نوریاناگر رفیقِ شفیقی درست‌پیمان باش، حریفِ خانه و گرمابه و گلستان باش.شکنجِ زلفِ پریشان به دستِ باد مده، مگو که خاطرِ عشاق گو پریشان باش.گرت هوا ست که با خضر همنشین باشی، نهان ز چشمِ سکندر چو آبِ حیوان باش.زبورِ عشق نوازی نه کارِ هر مرغی ست، بیا و نوگلِ این بلبلِ غزل‌خوان باش.طریقِ خدمت و آیینِ بندگی کردن، خدای را که رها کن به ما و سلطان باش.دگر به صیدِ حرم تیغ برمکش زنهار، از آنکه با دلِ ما کرده‌ای پشیمان باش.تو شمعِ انجمنی یک‌زبان و یکدل شو، خیال و کوششِ پروانه بین و خندان باش.کمالِ دلبری و حسن در نظربازی ست، به شیوۀ نظر از نادرانِ دوران باش.خموش حافظ و از جورِ یار ناله مکن، تو را که گفت که در رویِ خوب حیران باش.

پاسخ به

×