این داستان برای مخاطب گفته می شود،
مردی میره خونه دوستش، میبینه دوستِ همیشه خوش اخلاقش، عصبانی هست. علت عصبانی بودنش رو ازش می پرسه، دوستش میگه" تو همسایگی ما زن و شوهری با هم دعوا میکنند، و آقا سر زنش فریاد میزنه"، مرد میگه: "برو به اون آقا بگو اگه دست از این کارش برنداره، من با شمشیرم میام سراغش"
سپس از مخاطب خواسته می شود حدس بزند که اون مرد چه کسی هست؟
بعد از حدس های مختلف از طرف مخاطب، جواب صحیح که "امیرالمومنین" می باشد به ایشان گفته می شود. و سپس در مورد ارزش و جایگاه زن در اسلام و مقایسه آن با نگاه غرب به زن، گفتگوی کوتاهی رخ می دهد.
خادمیارای این محله، برای مخاطب خوشبخت شون، از همه نوع خوراکی مثل نوشیدنی و میوه و شکلات و لقمه نون و پنیر و سبزی مهیا کرده بودند.
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت