کلیپ ویدئوی زیبای چمدون ِ سفر :"تیتراژ پایانی سریال قهوه تُرک"

سفر آخر ِ کار همه ماست. اما آنها که به ساحل امن ِ ماندن دل می بندند از خطر ایمن نخواهند بود. سالهاست در سفر ام. این سفر گاه از خود بوده و گاه از زمینی که در آن علقه ها و ریشه های کودکی ام نهفته است جنگ زده ها در کشور خودشان هم غریبه اند آنها دوستانشان را به اجبار جا گذاشته اند و کوچ کرده اند گاهی آنها را در حالیکه زنده بوده اند از دست داده اند و گاه در حالیکه در خاک سرد و خاموش خفته بودند بسیاری ازین بچه ها کودکی شان در یک شهر بوده نوجوانی شان در شهری دیگر جوانی شان در غربتی دیگر و پیری و مرگشان هم در میان غریبه ها این یکی از نعمت های جنگ!!! هاست جنگ زده ها عموما رفیق سی ساله ندارند!! آنها از کودکی وقتی ما در کنار شومینه و بخاری بخواب ناز رفته بودیم و از پشت شیشه ها زیبایی های برف و زمستان را می دیدم!!! زیر چادرهایی بوده اند که سقف آن چکه می کرده است زیر رگبار تگرگ ویرانی و سرمای سوزناک زمستان و صدای ضد هوایی و بوی بادام تلخ! آنها در کودکی ترس را در چشم مادران شان دیده اند آنها هزار بار مرده اند تا جوان شده اند و هزار بار می میرند تا بمیرند جنگ برای مرزنشینان غربت و عزا و شکستگی و زخم و جراحت می آورد! دوستهای کوچک مدرسه ات بسیاری شان زیر آوار موشک ها و بمب های جنگی در خون خفته اند جنگ برای یک بچه ی کلاس اولی ویرانی روح و جسم را بدنبال دارد بچه هایی که اگر جنگ هم نمی شد فقر آنها را مثل خار سه شعبه ی گلوگیر بار می آورد جنگ این خارها را فقط تیز تر کرد آنها از هیچ گلویی براحتی پایین نمی روند! آنها همیشه در غربت می مانند حتی امروز آنها امروز هم جنگزده اند...