رمان:درماینی:پارت:3:رمان در کپشن

دوسو:(برای قهرمان شدن اول باید اون سنجاق سینه را به لباست وصل کنی بعدش باید یک کلمه را بگویی وبعدش لباس های قهرمانیت زاهر میشه قدرت این معجزه گر اینکه باهاش می تونی موجود درست کنی صلاحشم یک باد بزنه که پر های بینهایت بهش وصله برای درست کردن موجود باید قدرتتو داخل اون پر بذاری و بعدش وقتی پر وارد یک وسیله بشه می تونی موجودی که می خوای درست کنی را تصور کنی و بعدش اون موجود ساخته میشه.)دراکو:(آهان فهمیدم ولی ببخشید اهیانن من برای قهرمان شدن یکم کوچیک نیستم؟)دوسو با حالت عصبانی:(نخیرم تا همین 500 سال پیش من صاحبم رو وقتی ۱0 سالش بود ملاقات کردم الان تو یک سالم تخفیف گرفتی و داری تو ۱۱ سالگی قهرمان میشی پس با من بهس نکن.)دراکو:(خودتم داری میگی 500 سال پیش ولی باشه قبول قهرمان میشم ولی میشه کلماتی که باعث قهرمان شدنم میشرو بگی؟)دوسو:(باشه کلمه ای که تبدیلت میکنه به قهرمان اینه باید بگی (دوسو پر هارو پخش کن) وکلمه ای که باید بگی تا دوباره به حالت آدی برگردی اینه (دوسو پرها جمع) خب بیا یه تمرینی بکنیم دراکو باشه.)دراکو:(باشه خب دوسو پرهارو پخش کننننن)دراکو:(خب بزار خودمو تو آینه نگاه کنم وای قدر شبیه قهرمانایی که تو کتاب مصور ماگل ها هستن شدم .خب الان بزار یه موجود درست کنم.)دوسو توی ذهن دراکو:(هی اینجا نه برو روی قطار.)دراکو:(باشه.رفتم بالای قطار و متاسفانه بی اختیار یک شیر درست کردم!!!)(نویسنده:دراکو بدوبدو روی سقف قطار راه میرفت و شیرم دنبالش بود که یک دفعه پاش پیچ خورد و افتاد روی سقف قطار شیره اومد بالا سرش که یک دفعه)خب تا پارت بعد بای بای.