حکایت خالکوبی نقش شیر ماجرای شیر بی دم و سر و اشکم

مثنوی معنوی به لحاظ عرفانی کتابی بلند‌پایه و ارزشمند است. این کتاب هنوز پس از قرن‌ها بین همه‌ی طبقات مردم عامی و عالم عارف بر صدر نشسته و ارج می‌بیند. چرا؟؟! شاید دلایل اصلی این نفوذ در زمان و مکان و رواج بین طبقات مختلف مردم این باشد که این کتاب، کتاب زندگی است و عرفانی که در این کتاب از آن سخن گفته می‌شود، در اوج آسمان‌ها نیست. هر چند که گوش فرا دادن و بهره‌بردن از این رهنمودها انسان را به آسمان می‌رساند؛ ولی دستورالعمل‌ها و راهنمایی‌های آن کاملا زمینی و دست‌یافتنی‌ است. قصه‌های انسان‌های عادی و بزرگ با نقاط ضعف. مشکلاتی که کاملا برای ما مردم عادی قابل درک هستند، پله پله ما را به سمت رشد معنوی و انسانی هدایت می‌کند. این دستورات سلوکی و عرفانی به قدری از زندگی عادی مردم کوچه و بازار الهام گرفته شده که می‌شود از آن‌ها حتی به عنوان پیام‌های مدیریتی یا روانشناسی‌ برای بهبود زندگی و کسب کار مادی استفاده کرد. داستان کبودی زدن قزوینی از جمله همین داستان‌هاست. داستان فردی مدعی که نمی‌خواهد برای آنچه طلب می‌کند هزینه‌ای متناسب پرداخت کند یا اصلا هزینه‌های دست‌یابی به آن خواسته را نمی‌شناسد و بدون آگاهی و با برآورد اشتباه وارد مسیری می‌شود و ادامه‌ی داستان که در کلیپ می‌بینید. نکته‌ی پایانی این که در این داستان از یکی از رویداد‌های روزمره و پیش‌پا‌افتاده‌ی زندگی در دوره‌ی مولوی یعنی خالکوبی یا تتو کردن برای بیان مقصودی بسیار بلند استفاده شده که این البته بر تاثیر کلام او می‌افزاید. روایتگر: محسن محمد تدوین: رادین سعادتمندی امور فنی: صالح رضایی تصویر: مه‌سیما هاشمی nafireney.ir