حافظ خوانی:مدامم مست می‌دارد...

مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت خرابم می‌کند هردم فریب چشم جادویت پس از چندین شکیبایی شبی یارب توان دیدن که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم که جان را نسخه‌ای باشد ز نقش خال هندویت تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت وگر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصل من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت