چه بغضی تو گلو دارم به ظاهر با تو میخندم یه جاهایی نباید دید منم چشمامو میبندم آخه زخمی ازت خوردم دلو جونم تو آتیشه میخوام وایسم روی پاهام همش زانوم خم میشه همش سی سالمه اما دیگه حس میکنم پیرم ببین کاری باهام کردی که انگاری زمینگیرم آره این بازی دنیاست یه جایی گل تو مشتت نیست یه روز که میشکنه بغضت میبینی هیشکی پشتت نیست همش سی سالمه اما دیگه حس میکنم پیرم ببین کاری باهام کردی که انگاری زمینگیرم آره این بازی دنیاست یه جایی گل تو مشتت نیست یه روز که میشکنه بغضت میبینی هیشکی پشتت نیست اگه میشد نفهمم که با کی حالت عوض میشه شاید این درد بی درمون نمیسوزوندم از ریشه اگه میشد که من هیچ وقت نفهمم با کی آرومی واسه کی جونتو میدی تو دست کی مث مومی همش سی سالمه اما دیگه حس میکنم پیرم ببین کاری باهام کردی که انگاری زمینگیرم آره این بازی دنیاست یه جایی گل تو مشتت نیست یه روز که میشکنه بغضت میبینی هیشکی پشتت نیست همش سی سالمه اما دیگه حس میکنم پیرم ببین کاری باهام کردی که انگاری زمینگیرم آره این بازی دنیاست یه جایی گل تو مشتت نیست یه روز که میشکنه بغضت میبینی هیشکی پشتت نیست

پاسخ به

×