کربلایی سید محمد موسوی

دَم زدم از حیدرکرار دَم دیوانه شد دفتر ومضمون و ابیات وقلم دیوانه شد خواستم راهی شوم سمت نجف یک نیمه شب رفتم اماعقل در اول قدم دیوانه شد محمدمهدی