کوچه در کوچه‌ی آبادی ما خاکی بود آسمانش همه روشن، همه افلاکی بود جوی آبی که ز چشمه به ده می‌آمد جاری زندگی و زمزمه‌ی پاکی بود کدخدا حامی مردم، همه‌جا پشتیبان روشنای دل و دین، مظهر بی‌باکی بود جای می شربت همت همه می‌نوشیدند صحبت از کوشش و فهمیدن و ادراکی بود یاد آن شیری باهوش خودم افتادم سگ خوش‌چهره و خوش‌قامت و چالاکی بود مردم ده همه با‌اصل‌ونسب، باایمان نام فامیلی آنان همگی راکی بود عشق را مردم ما ساده نمی‌دانستند عاشقی در ده ما کار خطرناکی بود
 9 ماه پیش

پاسخ به

×