کوچه در کوچهی آبادی ما خاکی بود
آسمانش همه روشن، همه افلاکی بود
جوی آبی که ز چشمه به ده میآمد
جاری زندگی و زمزمهی پاکی بود
کدخدا حامی مردم، همهجا پشتیبان
روشنای دل و دین، مظهر بیباکی بود
جای می شربت همت همه مینوشیدند
صحبت از کوشش و فهمیدن و ادراکی بود
یاد آن شیری باهوش خودم افتادم
سگ خوشچهره و خوشقامت و چالاکی بود
مردم ده همه بااصلونسب، باایمان
نام فامیلی آنان همگی راکی بود
عشق را مردم ما ساده نمیدانستند
عاشقی در ده ما کار خطرناکی بود
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت