من نمی توانم احساساتم را نشان بدهم

بحث درباره ازدواج و مجردی بخش سی ویکم‌ نقش طرحواره بازداری هیجانی در تخریب رابطه و ازدواج کسانی که گرفتار این طرحواره هستند ،در انتخاب همسر به دنبال کسی می‌گردند که مانند آنها خشک، جدی و عبوس و بیش از اندازه خویشتندار باشد و بهمین دلیل ،بسیار به اخلاقیات اهمیت می دهندو کاملاً جدی هستند و کاملاً کودک خود انگیخته آزاد و شاد و فعال درون را بازداری می کنند،اگر هم گاهی کودک‌درون را آزاد کنند، بسیار بی‌مزه ،مصنوعی و دروغین به نظر می‌آید؛ درست مانند بازیگر باغ مظفر (مهران مدیری) که وقتی می خواست دیگری را در آغوش بگیرد، نمی‌توانست وحرکات لب و دهن و دست و پایش طوری بود که کاملا مشخص بود که دروغین است و به همین دلیل مخاطب هم باور نمی کند،زیرا آنچه که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند در اینجا هم فرض را بر این میگذاریم که شخص در انتخاب همسر از شرطرحواره بازداری هیجانی جان سالم بدر ببرد،اما در روابط بین فردیش کاملاً جدی وخشک است و کودک درونش فعال نیست، البته بستگی دارد با چه کسی وارد رابطه شود؛ اگر با کسی وارد رابطه شود که مانند خودش، بی احساس و جدی باشد،در و تخته با هم جور آمدند ومانند دو مرده زندگی را می گذرانند ،دائماً در حال درس دادن اخلاق ،پوز دادن خویشتنداری، مطالعه، فلسفه ورزی و جدیت هستند و شاید هم به لحاظ اقتصادی شب و روز تلاش می کنند تا آینده نگری کنند و مال خود را زیاد کنند... که مسلمااین نوع رابطه، در واقع یک نوع همزیستی است ،دو ربات در کنار هم زندگی می کنند اما اگر مخاطب او شخص سالمی باشد طبیعتاً نمی تواند این وضعیت را تحمل کند زیرا از رابطه جنسی یا گذراندن وقت یاتفریح و مهمانی با او لذت نمی برد،زیرا کسی که بازداری هیجانی دارد همیشه در حال انجام وظیفه است، او عشق صمیمی