دازای و چویا/سم دازای و چویا

بدبخت چویا تو حال خودش بود. برا منم پیش اومد:/ داشتم برا کَنی(خواهرم) دنس کیل دیس لاو رو چشم بسته میرفتم و آهنگشو میخوندم فهمیدم مامانم از همون اول اومده تو اتاقم و دارن با کنی میخندن.