جامهی تن را رها کن از هوس
بهر کشف معرفت بشکن قفس
خانهی دنیا، سرای نیستیست
بر ضعیفان زین سبب فریاد رس
مهربان و حقشناس و مرد باش
بهر مظلومان، مکن رویت عبس
پُر ز کبر، در جمع اهلدل مباش
روی دریا مینشیند خار و خس
دل به دنیا و زر و سیماش نبند
این جهان، باقی نمانده بهر کس
سرخوش سودای بازار از چهای؟
میرود یک آن، دم و.. ناید نفس
کاسهی عمرت شبی سرمیرسد
بیهوا، اینگونه میخواند جرس
جان و مال و خانهها عاریتست
خانه آخر، همین خاکست و بس
#الهام_جمشیدی️
کتاب هفتم: "نیمهی پیدا"
@ava_y_fakhteh
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت