جوانی که برادرش در وصفش نوشته «ساعت های زیادی جلوی در تونل چشم انتظارت بودیم ولی هر بار که واگن ها بالا میومد اسمی ازت نبود. ولی هیچ چیزی ما رو ناامید نمی کرد. ما متحد شده بودیم که بالاخره سالم و سلامت بالا میای. اما سرنوشت بد نوشت. بعد 12 ساعت آمدی اما جان در بدن نداشتی...» این کلمه «امید» را نگه دارید. مح mohammadhosinsaeidi
 2 ماه پیش
ژانر:

پاسخ به

×