غزل عشق: معرفت و هستی

معرفت و هستی دوزخش جهل است و جنت معرفت هر یکی زاید هزار و صد صفت شکوه ها جعل است و رضوان واقعه واقعه حق است و شکوه شایعه خوب نقد است و بدی بدبینی است چونکه بدبینی همه بی دینی است راه دین از نیستی تا هستن است زین گذرگاه معرفت بر بستن است معرفت در قلب هستی جا شده هستی از این نور دل پیدا شده توشه ره چیست خودشناسی و عرفان