مسیر خانه‌اش را به سوی کوهستان پیچید. زمین سرد بود و هوا بارانی. او تنها بود، اما به دنبال آن احساس آرامش و آزادی بود که تنهایی او را به خود می‌آورد. ایرج یک عاشق طبیعت بود و همیشه برای پیدا کردن صلح و آرامش به آنجا می‌رفت. امشب هم می‌خواست با تمام وجودش به لذت دیدن زیبایی شب پرداخته و از زیبایی‌های طبیعت لذت ببرد.

پاسخ به

×