چوپان هادی با موتور سنگین در شهر به دور دور

چوپان هادی با موتور سنگین در شهر به دور دور می‌پیچد، وقتی که خودرویش با صدای بلند موتور و دیگر خودروهای شلوغ شهر بلند می‌شود. او با چاقو و چوب خود حیوانات را به راحتی پیش خود می‌روند و شهر را تبدیل به غربت و سکوت می‌کند. او به تنهایی با صدای موتورش به دور از شلوغی و آشوب شهر، زندگی خود را در آرامش و سکوت ادامه می‌دهد.