علی دایی و امیر، دو نفر از مهمانان مراسم ختم مادر حمیدا، به قلعه‌ای در حاشیه شهر سفر کردند.

آن‌ها هنگام ورود به قلعه، متوجه شدند که قلعه‌ای با تاریخچه‌ی قدیمی و زیباست. آن دو با هیجان از اتاق به اتاق قلعه را جستجو کردند و هر نقطه‌ای را که می‌دیدند، با احترام مورد بررسی قرار دادند. آن ‌ها از زیبایی و از بین میراث‌های تاریخی قلعه شگفت زده شدند. این تجربه‌ی یک روزه، احساس یک خاطره فراموش نشدنی را در ذهنشان جا leave کرد.