دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من الهی خون شوی ای دل! تو هم گشتی رقیب من - خیال خود به شبگردی، به زلفش دیدم و گفتم رقیب من! چه می خواهی تو از جان حبیب من - نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند ندانستم که زلفت هم، بلرزد با نهیب من - خوشم من با تب عشقت، طبیب آمد جوابش کن حبیبم! چشم بیمار تو بس باشد طبیب من - من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق همه آفاق هم حیران از این صبر و شکیب من - ما را در اینستاگرام و تلگرام دنبال کنید : @Time_Dialog

پاسخ به

×