از عشق تو شاعر شدم - کلیپ عاشقانه

از عشق تو شاعر شدم - کلیپ عاشقانه چراغ را روشن می کنم و در بستر می نشینم و منتظرِ سپیده دم می مانم. نه می توانم چیزی بخوانم و نه به موسیقی گوش دهم. کاری از دستم برنمی آید، جز این که به انتظارِ سپیده ی صبح باشم. آسمان کم کم روشن می شود، کمی می خوابم. بیدار که می شوم، بالشم سرد و خیسِ اشک است. اما اشک برای چی؟ هیچ نمی دانم
ویدیوهای مرتبط