یه شب بود که چشماش گرفتار بلام کرد
منو غم نشینه هزارون غصه هام کرد
برام از وفا گفت رو سینه ام قسم خورد
منو عاشقونه تا اوج آسمون برد
برام از وفا گفت رو سینه ام قسم خورد
منو عاشقونه تا اوج آسمون برد
عزیزم کجایی توی این تنهایی
دستامو بگیری گفتی یه عمر با مایی
بی خبر گذاشتیم رفتی تو از کنارم
عکسای تو خونم شد یکی یادگارم
بی تو بهار همیشه برام مثل خزونه
گلای باغچه خشک و دلم بی همزبونه
هوای سینه ابری پر درد و پر ز آهه
فریاد دل همیشه این بود که بی گناهه
بیا تا باز دوباره بهار بیاد به خونم
بیا که خوب میدونی من عاشقی دیوونم
تویی عزیز جونم دوریت برام عذابه
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت