قلندرانه سوختم... لب از گلایه دوختم ...

روان ؛ زلال ؛ صاف ؛ ساده ؛ آب... آب به من گفت روان باش اما کسی را مجبور به همراهی نکن .... آب به من گفت همیشه دلتنگ باش اما نگذار کسی بفهمد... آب به من گفت قلندرانه بسوز ولی گلایه نکن! و من گوشم را پر از آب کردم...پر از زلالی...