وقتی شب تاریک و بادی سرسری از درختان تونلی برگ خشک پاکت کند، احساس ترس بودم که در هر لحظه میگسترد. گرفتار این مکان ویرانشده شده بودم، جایی که صدای پاهای بر خورد به زمین، زیر پا من بلند میشد. تا آخرین نفس خودم، برای گریز از واردی ترسناک جن، با تمام توانم تلاش میکردم.
ژانر:
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید ورود/عضویت