خلاصه داستان: اوایل ماجرا است که معلم بچه‌های مدرسه تغییر می‌کند و آقای پربونی با آن عینک یک چشمی و خط‌ های پیشانی اش (با صدای مرحوم پرویز نارنجیها) که خیلی خشک و عصا قورت داده به نظر میرسد، به کلاس می آید. از موقعی که آقای پربونی شروع میکند و قصه های اندوهگین و عبرت دهنده اش را سر کلاس برای بچه ها تعریف میکند، همه از این رو به آن رو میشوند، جز فرانچی. اما آقای پربونی ولکن معامله نیست، او که با گفتن هر داستان، باعث میشود هر کدام از بچه ها به طریقی با قهرمان داستانش همذات پنداری کنند و به پهنای صورت اشک بریزند، آنقدر میان داستانهایش میگردد تا بالاخره یک قهرمان (ضدقهرمان؟!) مشابه فرانچی مییابد و او را به زانو درمیآورد. راوی داستانهای هر قسمت، انریکو است؛ یکی از بچهه ای خانواده دار و متشخص مدرسه که وقایع را در دفتر خاطراتش ثبت میکند و در واقع، نتیجه گیری اخلاقی پایان هر داستان، از زبان او است.

پاسخ به

×