برای شما می خوانم، متن و صدای جواد مجابی: شماره 10، رمان در این تیمارخانه
هر هفته پنج شنبه ها، جواد مجابی یکی از آثارش را برای شما می خواند. این هفته قسمتی از رمان "در این تیمارخانه" با همکاری مرتضی بمانی برای شما مخاطبان آماده شده است. در رمان در این تیمارخانه تکههایی از متون کهن تاریخی و ادبی در میان روایت اصلی رمان آمدهاند. جواد مجابی در این رمان یک نگاه تاریخی را به خواننده عرضه میکند. در واقع نوعی روشنای تاریخی به متن میتاباند و به خواننده میگوید همانطور که به واقعهای در روزگار خودت نگاه میکنی آن را در روشنای تاریخیای ببین که به آن تابانده شده تا بدانی که اینها در تاریخ تکرار شده و فقط در دوره تو و برای تو و نسل تو اتفاق نیفتاده است. در قسمتی از این رمان میخوانیم: تن زندانیان کشتهشده و لهشده، تکهبهتکه، سنگفرشی را میساخت که زیر چکمههای پدرم تا گذشتهای دور امتداد داشت. تراوش خون و زهرابه از اجساد بیگناهان تنفس فضا را گندان و پرخفقان کرده بود. چه خیالها از تو در سر داشتم پدر! قهرمان کشتهشده در راه میهن با آن سلاخ دیوانهشده از آزار و تجاوز چقدر فاصله داشت. خیال سبکسار پیوند داشتن با مردی مهربان سالهای مرا از سرخوشی مست میکرد و حالا پذیرش واقعیتِ تازه مرا در تمامی آن سالها ابلهی زودباور، که با اولین عبارات گول میخورد، به خودم نشان میداد... . ویدیوهای مرتبط
ویدیوهای جدید