خلاصه داستان:بعد از 5 سال نگه داشتن احساسات ناگفته توی سینه، تایجو اوکی دبیرستانی بالاخره آماده ـست که عشقش رو به یوزوریها اوگاوا اعتراف کنه. با این حال درست وقتی که تایجو شروع به اعتراف میکنه، نور کور کننده سبزی به زمین میتابه و تمام انسان های روی زمین رو به سنگ تبدیل میکنه. چند هزار سال بعد، تایجو بیدار میشه و میبینه که جامعه مدرن دیگه وجود نداره و طبیعت توی این چندین سال به انسانیت غلبه کرده. توی دنیایی که پر از مجسمه ی سنگیه، تایجو با یه انسان زنده دیگه رو به رو میشه: دوستش، سنکو، که عاشق ...

پاسخ به

×