26 _ دومین حضور (ا ابراهیم هادی )

به نام خداوند بخشنده مهربان راوی : امیر منجر هشتمین روز مهر ماه با بچه های معاونت عملیات سپاه راهی منطقه شدیم. در راه در مقر سپاه همدان توقف کوتاهی کردیم. موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردی، که به همراه نیروهای سپاه راهی منطقه بود را در همان مکان ملاقات کردیم. ابراهیم مشغول گفتن اذان بود. بچه ها برای نماز آماده می شدند. حالت معنوی عجیبی در بچه ها ایجاد شد. محمد بروجردی گفت: امیر آقا، این ابراهیم بچه کجاست؟! گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهریور و میدان خراسان . برادر بروجردی ادامه داد: عجب صدایی داره. یکی دو بار تو منطقه دیدمش، جوان پر دل و جرأتیه. بعد ادامه داد: اگه تونستی بیارش پیش خودمون کرمانشاه. نماز جماعت برگزار شد و حرکت کردیم. بار دوم بود که به سر پل ذهاب می آمدیم. اصغر وصالی نیروها را آرایش داده بود. بعد از آن منطقه به یک ثبات و پایداری رسید. اصغر از فرماندهان بسیار شجاع و دلاور بود. ابراهیم بسیار به او علاقه داشت او همیشه می گفت: چریکی به شجاعت و دلاوری و مدیریت اصغر ندیده ام. اصغر حتی همسرش را به جبهه آورده و با اتومبیل پیکان خودش که شبیه انلار مهماته، به همه جبهه ها سر می زنه. اصغر هم، چنین حالتی نسبت به ابراهیم داشت. یکبار که قصد شناسایی و انجام عملیات داشت به ابراهیم گفت: آماده باش برویم شناسایی. اصغر وقتی از شناسایی برگشت. گفت: من قبل از انقلاب در لبنان جنگیده ام. کل درگیری های سال ۱۳۵۸ کردستان را در منطقه بودم، اما این جوان با اینکه هیچکدام از دوره های نظامی را ندیده، هم بسیار ورزیده است هم مسائل نظامی را خیلی خوب می فهمد. برای همین در طراحی عملیات ها از ابراهیم کمک می گرفت. آن ها در یکی از حملات، بدون دادن تلفات هشت دستگاه تانک دشمن را منهدم کردند و تعدادی

ژانر:

پاسخ به

×