اشرف سادات حسینی 56 ساله که این روزها روی تخت با صورتی پر از بخیه و خط خطی، با چشمی کور شده، انگشتان و کف یک دست قطع شده ، یک دست بدون حرکت و در حالیکه روی سرش ضربات زیاد چاقو وقمه خورده است روی تخت به سختی حرف می زند و از روز وحشت می گوید از روزی که فقط درد می کشید و ناله می کرد و می دید دستانش ساطوری می شوند و انگشتان دستش قطع شده در گوشه ای افتاده اند از آن روز پر از کابوس! صدای شکستن شیشه هنوز در گوش هایش است هیچ کس نبود نجاتش دهد تا اینکه با تصور مرگ چشمهایش را برای همیشه بست و ....زنده ماندنش یک معجزه بود و حالا زنده مانده اما شاید سرنوشت پیش رویش بدتر از مرگ نیاشد خودش کار می کرد و حالا حتی نمی تواند کارهای شخصی اش را انجام بدهد از خانه خودش وحشت دارد و دیگر نمی خواهد پایش به آن خانه برسد: به گزارش اختصاصی خبرنگار جنایی رکنا، این مادر که اشرف سادات حسینی نام دارد در ابتدای حرف هایش می گوید ترس از شوهرم باعث شده که هر لحظه چشم به پنجره بیندازم و می ترسم شوهرم پنجره را بشکند و با قمه به سراغم بیاید. اشرف سادات حسینی در یک تراژدی تلخ و مرگبار از سوی شوهرش هدف ضربات زیاد قمه قرار گرفت و معجزه خدا بود که او وقتی به بیمارستان رسید زنده بماند.27 سال زندگی وحشت آور اشرف سادات با مرد شکنجه گر 27 سال قبل با محسن ازدواج کردم در این سالها او آدم شر و دعوایی و اهل مشروبات الکلی و مواد مخدر بود اما در این سالها هیچ وقت این رفتارهایش را به رویش نمی آوردم که نخواهد به خودش اجازه دهد که در داخل خانه نیز مشروبات الکلی و مواد مخدر مصرف کند. همسرم از وقتی که به سراغ مواد مخدر شیشه رفت رفتارهایش نسبت به گذشته بدتر شد و شروع به تهمت های ناموسی به من و دخترمان می زد و هر روز که از سر کار
ژانر:

پاسخ به

×